وابستگی متقابل چیست | بررسی دو اصل پایه تجارت(مزیت نسبی و مطلق)

وابستگی متقابل چیست | بررسی دو اصل پایه تجارت(مزیت نسبی و مطلق)

نگاهی به زندگی خود بیاندازید؛ قطعا تمام کالاهایی که مصرف می‌کنید، تولید شهر یا کشور شما نیست. حتی کتاب‌هایی که می‌خوانید نیز ممکن است توسط یک نویسنده در کشور دیگری نوشته شده باشد. این یعنی زندگی شما در حالی می‌گذرد که هر روزتان با وابستگی به مردم در سرتاسر جهان آغاز می‌شود.

البته این شرایط فقط برای شما نیست، برای مابقی مردم در سایر کشورها هم همین است. به عبارت بهتری نوعی وابستگی متقابل در جهان شکل گرفته که مردم در پی آن به مبادله و تجارت با یکدیگر می‌پردازند. یعنی شهروند ایتالیایی ممکن است از خودرویی استفاده کند که در کانادا تولید شده و یا شهروند کانادایی ممکن است قهوه‌ای را بنوشد که از ایتالیا به کشورش وارد شده است. 

دلیل این تجارت چیست؟ آیا دیگر کشورها به فکر رفاه شما هستند؟

قطعا خیر. همانطور که در قسمت اول یعنی ده اصل اقتصادی منکیو بیان کردیم اقتصاد علم انگیزه‌هاست و افراد و حکومت‌ها به انگیزه‌های شخصی خود جواب می‌دهند، پس کشورها تجارت می‌کنند و با فروش کالا و خدمات رفاه ما را تامین می‌کنند تا بتوانند از شما نیز کالاها و خدمات مورد نیاز خود را تامین کنند. در مثال فوق همانطور که ایتالیا به خودروهای کانادا نیاز دارد و از کانادا خودرو می‌گیرد، کانادا نیز به طور متقابل قهوه تولیدشده در ایتالیا را نیاز دارد. 

از طرفی دیگر براساس یکی دیگر از ده اصل اقتصادی منکیو، تجارت سبب بهبود وضعیت همه خواهد شد.

اما هر زمان در آموزش اقتصاد بحث تجارت مطرح می‌شود باید دو اصل مهم را نیز در نظر گرفت، دو اصلی که پایه و اساس تجارت هستند. دو اصل مهم به نام مزیت مطلق و مزیت نسبی.

 

مزیت مطلق چیست؟

برای تفهیم مزیت مطلق اجازه دهید با یک مثال شروع کنیم، در نظر بگیرید در یک روستا یک کشاورز داریم که پرتقال تولید می‌کند و یک مرغ‌دار داریم که مرغ پرورش می‌دهد و تخم مرغ تولید می‌کند. اگر روزی این دو بخواهند هر دو کالا را تولید کنند، کشاورز برای تولید یک کیلو پرتقال به دو ساعت زمان و برای تولید هر تخم مرغ نیز به 10 ساعت زمان نیاز دارد اما مرغدار برای تولید یک کیلو پرتقال ۱۰ ساعت و برای تولید هر تخم مرغ 15 ساعت زمان می‌خواهد. در این شرایط کشاورز نسبت به مرغ‌دار هم در تولید پرتقال و هم در تولید تخم مرغ مزیت مطلق دارد زیرا کالاها را در مدت زمان کمتری نسبت به مرغ‌دارتولید می‌کند. 

مثال دیگری که می‌توان برای مزیت مطلق به کار برد، تولید نفت در کشوری نفت‌خیز چون عربستان است. تولید نفت در عربستان طبیعتا هزینه کمتری از تولید نفت در آمریکا خواهد داشت، پس عربستان در تولید نفت نسبت به آمریکا، مزیت مطلق دارد.

در واقع هر کشوری که بتواند محصولی مشخص را با قیمت کمتر، تعداد بیشتر یا کیفیت بهتر تولید کند، در آن محصول نسبت به سایرین مزیت مطلق دارد.

در اقتصاد وقتی از مزیت مطلق صحبت می‌کنیم یعنی یک بنگاه در تولید کالا و خدمات در مقایسه با سایر تولیدکنندگان از عوامل و نهاد‌های کمتری استفاده می‌کند.


 

 

مزیت نسبی چیست؟

در همان مثال کشاورز و مرغ‌دار اگر بخواهیم تولید را حداکثر کنیم و در هفته مجموعا ۳۰ساعت برای تولید مرغ و پرتقال وقت داشته باشیم در این شرایط باید بدانیم زمانی که برای تولید هر کالا صرف می‌کنیم، فرصتی است که برای تولید کالای دیگر از دست می‌دهیم. پس باید هرکس به سراغ تولید کالایی برود که در آن نسبت به سایرین مزیت نسبی دارد.

به طور کلی اگر فردی در تولید کالایی مزیت نسبی داشته باشد، یعنی هزینه فرصت تولید آن کالا برای فرد، از هزینه فرصت تولید همان کالا برای دیگران کمتر است. 

در اقتصاد از اصطلاح مزیت نسبی برای مقایسه هزینه‌های فرصت تولید بنگاه‌ها استفاده می‌کنیم. هزینه فرصت تولید یک کالا یعنی ارزش سایر کالاهایی که باید برای تولید کالایی دیگر از دست بدهیم.

 

مزیت نسبی و تجارت 

اگر نگوییم مهم‌ترین اصل ولی یکی از مهم‌ترین اصول در تجارت، مزیت نسبی به شمار می‌رود چرا که تفاوت در هزینه‌های تولید و مزیت نسبی، منافع ناشی از تجارت را تعیین می‌کند.

اگر بنگاه یا کشوری به دلیل برخوردار بودن از مزیت نسبی در تولید کالایی خاص تخصص پیدا کند، تولید کل آن اقتصاد افزایش خواهد کرد همین عامل باعث می‌شود که حجم کیک اقتصاد هم بزرگتر شود، پس هر فرد می‌تواند نسبت به گذشته سهمی بیشتر داشته باشد، به عبارت بهتری رفاه در جامعه افزایش می‌یابد.

اگر دو کشور در تولید دارای هزینه فرصت‌های متفاوتی باشند، هر کدام می‌توانند تجارت کنند و به خرید کالاهایی با هزینه فرصت کمتر اقدام کنند و سود بیشتری ببرند. 

تجارت به نفع همه مردم جامعه است زیرا به شما این امکان را می‌دهد که در فعالیت‌هایی که مزیت نسبی دارید، متخصص شوید و سود حداکثری ببرید. 

آدام اسمیت برای نخستین بار در کتاب ثروت ملل، مفهوم مزیت نسبی و مزیت مطلق را مطرح کرد، به عقیده او کشورها باید روی محصولاتی سرمایه‌گذاری کنند که در تولیدشان تخصص دارند و از طریق تجارت محصولاتی را وارد کنند که توان تولید آن‌را ندارند یا اینکه تولید آن محصول برایشان گران تمام می‌شود و نسبت به سایر کشورها مزیت نسبی ندارند.

ادام اسمیت در مورد مزیت نسبی می‌گوید:

هیچ گاه تلاش نکنید کالایی را که می‌توانید از دیگران ارزان‌تر بخرید در منزل تهیه کنید. یک خیاط تلاش نمی‌کند که کفش خود را در خانه تولید کند، از طرفی کفاش هم لباس‌های خود را در خانه نمی‌دوزد و آن را از خیاط تهیه خواهد کرد. تمام مردم درک می‌کنند که به نفعشان است که تمام تلاش و وقت خود را صرف تولید کالایی کنند که در آن تخصص دارند تا از این طریق به دیگران منافعی برسانند. 

کاربرد های مزیت نسبی

مزیت نسبی می‌تواند به خوبی منافع ناشی از تجارت را تفسیر کند. در جهان مدرن امروز، وابستگی متقابل کشورها امری ضروری است، بنابراین نظریه مزیت نسبی کاربردهای زیادی دارد.

فرض کنید نقاشی برای یک ساعت نقاشی کردن هزار دلار دریافت می‌کند. او می‌تواند در این یک ساعت خانه خود را هم تمیز کند. فرد دیگری نیز می‌تواند در سه ساعت خانه این نقاش را تمیز کند؛ این فرد همچنین می‌تواند در سه ساعت در کافه‌ای کار کند و بیست دلار دریافت کند. در این شرایط درست است که خود نقاش در زمان کمتری خانه را تمیز می‌کند، اما می‌تواند در این زمان با نقاشی هزار دلار درآمد داشته باشد، بنابراین نقاش در تمیز کردن خانه مزیت مطلق دارد زیرا آن را سریع انجام می‌دهد اما فرد تمیزکار در تمیز کردن خانه مزیت نسبی دارد زیرا هزینه فرصتش نسبت به نقاش کمتر خواهد بود.  در تجارت بین کشورها هم همین موضوع برقرار است.

براساس اصل مزیت نسبی، تولید کالا باید در کشوری انجام شود که هزینه فرصت تولید کمتری دارد. 

اشتراک گذاری

ترتیبی که مدرسه اقتصادآنلاین برای خواندن مطالب سری اقتصاد با منکیو به شما پیشنهاد می‌کند: